نبرد المنصوره قسمت پایانی

احمد یوسف الوکیل ( سپهبد هوایی کنونی نیروی هوایی مصر ) تعریف می کند : من به همراه گروه پرواز خود در المنصوره بودم . قرار بود که دو اسکادران به رهگیری و دفاع هوایی بپردازند و اسکادران سوم ( در تنتا ) وظیفه ی دفاع از هر دو پایگاه را داشت . در روز 14 اکتبر تلفات ما صفر بود . در ان روز در حالی که من به همراه 3 فروند میگ پرواز میکردم 6 فروند فانتوم را رهگیری کردیم . ما به دو گروه تقسیم شدیم و هر گروه رهسپار شکار 3 فروند هواپیمای دشمن شد .

فانتوم ها مجبور بودند برای نبرد با ما ابتدا خود را از شر بمب هایشان راحت کنند . من یکی از فانتوم ها را به مسلسل بستم چرا که نزدیکتر از ان بودم که بخواهم از موشک هایم بر علیه ان استفاده کنم . پس از ان باز شدن دو چتر را دیدم . در ان زمان نمی دانستم که چند فروند هواپیما با یکدیگر در اسمان نبرد می کنند و هنگامی که تعدا هواپیما ها را شنیدم کاملا غافلگیر شدم . هم بر روی زمین و هم در اسمانترافیک رادیو یی بود و صدای کسی به کسی نمی رسید .

نصر موسی ( سپهبد کنونی نیروی هوایی مصر ) خاطراتش را در روز نبرد المنصوره مرور می کند : من در جنگ اکتبر در پایگاه المنصوره خدمت می کردم و با میگ 21 پرواز های دفاعی انجام می دادم . در روز 5 اکتبر به ما اطلاع داده شد که فردا جنگ اغاز خواهد شد . در روز 14 اکتبر حمله ی سختی به المنصوره شد و به ما دستور دادند که اماده باشیم . دسته ی ما 8 فروند بود و هنگامی که اوج گیری می کردیم فانتوم های اسرائیلی برای بمب باران نزدیک می شدند . ما ناگهان سرعت را افزایش دادیم مخازن سوخت اضافی را رها کردیم و به سوی جنگنده های دشمن هجوم بردیم . من یکی از انها را در دستگاه نشانه روی خود داشتم ولی ناگهان قانون طلایی به یادم امد . ( قبل از حمله به دشمن مواظب دم هواپیمای خود باش ) .


  لطفا ادامه مقاله را در ادامه مطلب مشاهده بفرمایید

هنگامی که در ایینه ی هواپیما نگاه کردم فانتومی را دیدم که خودش را در پشت من قرار داده بود . ناگهن به سمت چپ چرخیدم و در پشت او قرار گرفتم . مسلسل خود را اتش کردم و فانتوم ساقط شد ولی هیچ چتر نجاتی ندیدم . میگ 21 در مانور هایش می توانست به راحتی فانوم را جا بگذارد . هنگامی که نیروی هوایی مصر در اوایل دهه ی 80 چند فروند فانتوم خرید من فهمیدم که این هواپیما اصلا چابک نیست . من 30 دقیقه پس از پیوستن به نبرد در اسمان بودم و هنگامی که سوختم به انتها رسید فرود امدم .

احمد ناصر (  سپهبد کنونی نیروی هوایی مصر ) درباره ی نبرد روز 14 اکتبر چنین می گوید : این نبرد ان قدر طول کشید که تبدیل به طولانی ترین نبرد هوایی بین هواپیماهای جت در تاریخ شد . میگ های ما باید فرود می امدند و تنها 7 دقیقه زمان داشتند تا تجدید مهمات و سوخت کرده و دوباره در هوا باشند . برخاستن خود احتیاج به 3 دقیقه زمان داشت اما خلبان های ما این زمان را به 1.5 دقیقه کاهش داده بودند . من فکر می کنم این امر تا ان زمان بی سابقه بود و نمایشگر امادگی خلبان های ما بود . در طی نبرد تعداد جنگنده های دشمن دو برابر تعداد میگ های ما بود ولی باز هم توانستیم رکوردهای خوبی بدست اوریم . ما جوان مردی را در نبرد فراموش نکرده بودیم . خلبانی به اسم محمد عبود توانست یک فانتوم را سرنگون کند اما هواپیمایش انقدر نزدیک به هواپیمای اسرائیلی بود که خودش اتش گرفت . هر دو خلبان با هم از هواپیمایشان بیرون پریدند . پس از رسیدند به زمین کشاورزان منطقه بر سر خلبان اسرائیلی ریختند و اگر محمد سر نرسیده بود او را از پای در اورده بودند خلبان اسرائیلی به بیمارستان فرستاده شد و جان به در برد . فردای ان روز خلبان اسرائیلی یک ملاقات کننده داشت محمد عبود برای دیدن وی به بیمارستان رفته بود .

قدری الحامد ( سرتیب بازنشسته ی نیروی هوایی مصر ) تعریف می کند : در روز 14 اکتبر من درگیر یک نبرد هوایی شدم . ما از یک ماموریت گشت هوایی باز میگشتیم و بنزین هواپیمایمان رو به اتمام بود . یک موج از فانتوم های اسرائیلی به پایگاه ما هجوم اوردند . همه ی انها نزدیک نشدند و 2 هواپیمای جلو تر بمب های خود را رها کردند تا خدمه ی توپ های ضد هوایی ما را فراری دهند . هنگامی که کار فانتوم ها تمام شد ما بر فراز پایگاه با انها در گیر شدیم . جهنمی از اتش به پا شد . هر جا که سر می چرخاندم فانتومی را به دنبال یک میگ یا میگی را به دنبال یک فانتوم می دیدم . من به دنبال یک فانتوم رفتم و با توپ هواپیما به ان شلیک کردم ولی در یک لحظه موتور هواپیمایم دچار وا ماندگی شد و از کار افتاد . باید دوباره موتور را به کار می انداختم ولی نتوانستم چرا که بنزین هواپیما به اخر رسیده بود .

خلبان های اسرائیلی واقعا خوب بودند . انها کیفیت خلبان های ابتدای جنگ را نداشتند و بسیار بهتر از انها عمل می کردند . خلبان های اسرائیلی در ابتدای جنگ تجربه ای در مورد جنگ موشکهای سام ما در کنار کانال سوئز نداشتند و تعداد زیادی هواپیما از دست دادند اما خلبان های روز 14 اکتبر یا اسرائیلی نبودن یا این که اسرائیل برای این ماموریت خلبان های بسیار کارکشته و عالی خود را اعزام کرده بود .

توپ من هواپیمای اسرائیلی را هدف قرار داد و فانتوم مانند خورشید غرق در اتش شد . من 3 یا 4 دقیقه درگیر این نبرد هوایی بودم که زمانی طولانی است . صادقانه باید بگویم که دقیقا ندیدم پس از ان چه اتفاقی افتاد چرا که پس از انفجار فانتوم من درگیر مشکلات خودم بودم . تصمیم داشتم که برای نجات هواپیما یک فرود اضطراری انجام دهم ولی این کار چیزی به غیر از دیوانگی نبود . فانتوم ها باند فرودگاه را در هم کوبیده بودند و سر تا سر باند پر از چاله بود من در ارتفاع 50 متری از زمین هواپیما را ترک کردم . استخوانهایم اسیب دیدند و 4 روز را در بیمارستان گذراندم . پس از ان به اسکادران خود باز گشتم ولی تا انتهای جنگ نتوانستم پروازی داشته باشم .

 

گرداوری : m _ hosseni

منبع : ماهنامه ی جنگ افزار

نظرات 1 + ارسال نظر
آرش 1390/07/12 ساعت 16:44 http://endtimeworld.blogsky.com

با سلام
یا مهدی ادرکنی
ممنون به نظم نوین جهانی سر زدید
بنده نویسنده این سایت هستم ولی در وبلاگ خودم هم فقط سایت های حوزه مهدویت را لینک میکنم، ولی در خاطرمان لینک شدید تا از مطالب خوب شما استفاده کنیم در آینده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد